دیگربهانه ای نیست:
فاطمه،زمانی که برای کمک به مجروحان می رفت حجابش کامل بود.دستش دستکش می گذاشت تاتماس کمتری بانامحرم داشته باشد.توی کیفش همیشه مقنعه وجوراب اضافه بود.این ها رابه عنوان هدیه به خانم هایی می دادکه برای بدحجابی شان،نداشتن مقنعه وجوراب ضخیم بهانه می کردند.
خاطره ای ازشهیدفاطمه رضایی،چهارفصل عشق،ص 64
پنج خصلت امت پیامبر
جابربن عبدالله انصاری گوید:رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود:
درماه رمضان به امتم پنج خصلت داده شده که به امت های قبلی داده نشده است:
اوّل:این که وقتی شب اوّل ماه رمضان می شود خداوند عزوجل به آن ها نظر می کند وهرکس که خداوند نظر رحمت نماید او ذا عذاب نمی کند.
دوّم:این که بوی دهانشان نزد خداوند خوشبوتر ازبوی مُشک باشد.
سوّم:ملائکه درهر روز وشب برای آن ها استغفار می کنند.
چهارم:خداوند عزوجل به بهشتش می فرماید خودتان را زینت کنیدوآماده بنده هایم باشید، نزدیک است که از اذیّت وآزارهای دنیا راحت شده وبه سوی خانه کرامت من واردشوند.
پنجم:هنگامی که شب آخر ماه رمضان شود خداوند عزوجل همه آن ها رامی آمرزد.
مردی گفت:ای رسول خدا (صلی الله علیه وآله )آیا شب آخر ماه رمضان شب قدر است؟
فرمود:آیا ندیده ای که وقتی کارگرها کار می کننددرآخر وقت چگونه مزدشان رامی گیرند.
منبع:کتاب فضلیت های ماه های رجب شعبان رمضان ،مترجم:جابر رضوانی صص93-92
ثبات قدم
/strong>
شیعه کندگریه برای حسین
جان بکندهدیه برای حسین
دل که شکسته ز غم اوشود
جای خداباشدوجای حسین
جان به دل شیعه نگیرد قرار
گرشنودحزن صدای حسین
هرکه به اوامررسالت رسید
بوده عزادارسرای حسین
آتش دوزخ چوگلستان کند
قطره ای ازاشک عزای حسین
شکر که براین نعمت بیحدکنیم
a تاکه شود فزون عطای حسین
اشک ثبات قدم عاشق است
درره پر رنگ بلای حسین
گوش به فرمان امامش بود
هرکه کند گریه برای حسین
عزاداری سرور وسالارشهیدان رابه محضر حضرت بقیة الله اعظم وتمام شیعیان آن حضرت تسلیت عرض می نمایم.
سیره خوبان /پیشرفت مرحوم سیدبحرالعلوم به وسیله امداد غیبی
میرزای قمی قدس سره نقل کرده است:من با علامه بحرالعلوم به درس آقا باقربهبهانی می رفتم وبااودرس هارامباحثه می کردم وغالبادرس هارا می نوشتم بعدمن به ایران آمدم. پس ازمدتی،سیدبحرالعلوم بین علماودانشمندان شیعه،به عظمت وعلم معروف شد.من از شنیدن این خبرتعجب کرده،با خودمی گفتم:
اوکه این اندازه استعدادنداشت چطوربه این عظمت علمی رسید؟تااین که به زیارت عتبات عالیات مشرف شدم.درنجف اشرف،سیدبحرالعلوم رادیدم ومسئله ای راازایشان سؤال کردم.دیدم جدّااودریای علم است وحقیقتا،بایدبه او بحرالعلوم گفت.بعدازاو سؤال نمودم: آقا،چگونه به این درجه ازعلم ودانش رسیدید؟ایشان فرمودند:میرزاابوالقاسم،جواب سؤال شماازاسراراست،امابه شمامی گویم وتقاضادارم که تامن زنده ام برای کسی نقل نکنید.بعدفرمودشبی درمسجدکوفه آقایم حضرت ولی عصر(عج)رادیدم که مشغول عبادت است؛ ایستادم وسلام کردم جوابم راگفتندودستوردادندکه پیش بروم. من مقداری جلورفتم،ولی ادب کردم وزیادجلونرفتم.فرمودند: جلوتربیا؛پس چندقدمی هم نزدیک تررفتم.بازهم فرمودند: جلوتربیا.من نزدیک شدم.ایشان مرادربغل گرفتندوبه سینه مبارکشان چسباندند.دراین جا،آن چه خداخواست به قلب وسینه من سرازیرشد.
سیره خوبان /برای نجات گربه
همسایه علامه طباطبایی(ره)نقل می کرد:علامه یک روزصبح فردی رابه دنبال من فرستاد؛باآنکه ایشان برای کارشخصی به کسی مراجعه نمی کرد.رفتم ودیدم که بسیارناراحت است ونمی تواندمطالعه کند.بعدمعلوم شدگربه ای درچاه حیاط خلوت خانه افتاده است وباآنکه مرتب برای آن حیوان غذاوگوشت میریخت،ولی بسیارناراحت بودکه چرامابایدغفلت کنیم وسرچاه رابازبگذاریم وحیوانک درآن بیفتدو…سپس دستورداد که مقّنی بیاورند ودرچاه رابکنند وگربه رابیرون بیاورند.
فرزندشان گفت:این کارهزینه زیادی داشت،ولی خوشحال بود که خلاصه گربه ازچاه بیرون آمد