لعنت برشیطان
21 اردیبهشت 1392
گفتم:لعنت برشیطان؟
شیطان لبخندزد پرسیدم:چرامی خندی؟
گفت:ازحماقت توخنده ام می گیرد.
پرسیدم:مگرچه کرده ام؟
گفت:چرا لعنت می کنی مرا درحالی که درحق هیچ بدی نکرده ام؟
باتعجب پرسیدم:پس چرا زمین می خورم؟
جواب داد:نفس مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای و وحشی است به همین خاطر تورا زمین می زند.
پرسیدم:پس توچه کاره ای؟
پاسخ داد:هر وقت سواری آموختی من آنرا رام می کنم درضمن این قدرمرا لعنت نکن؟
گفتم:حداقل به من بگو چگونه نفس خود را رام کنم؟
درحالی که ازمن دور می شد می گفت:من پیامبر نیستم جوان …
منبع: مجله حضرت باران،ص41