منجی بشارت

تجلی الله ناگاه آید،اما بردل آگاه آید،این کار دل آگاه است نه به دستار وکلاه است.

آه از این علم نا آموخته،گاه درغرقم ازاو،گاه از او سوخته.

الهی خواهی نه من خواستم،جوی آب روان دیدم چون زخواب برخاستم.

الهی عاجز وسرگردانم،نه آنچه دانم دارم ونه آنچه دارم،دانم.

الهی بیزارم ازآن طاعت که مرا به عجب آرد،بنده معصیتی ام که مرا به عذرآرد،یارنیک به ازکارنیک،یارنیک تورابه عذرآرد،کارنیک تورابه عجب آرد!

دل تنگ مکن که صبح وصال نزدیک است.

آفتاب مهرنزدیک است،اگرچه شب فراق تاریک است.

خواجه عبدالله انصاری