چادرجهاد
30 تیر 1393
آمده بودمرخصی.داشتیم درباره منطقه حرف می زدیم.لابه لای صبحت گفتم:«کاش می شدمن هم به همراهت جبهه بیایم!»حرف دلم را زده بودم.لبخندی زدوپاسخی دادکه قانعم کرد.گفت: «هیج می دانی سیاهی چادرتوازسرخی خون من کوبنده تراست؟!همین که حجابت را رعایت می کنی ،مبارزه ات را انجام داده ای.»
کاش با توبودم،ص42،به روایت ازهمسرشهیدمحمدرضانظافت