بابا بزرگ بسیجی ها
26 مرداد 1394
ازباغ خودش گیلاس چیده وبرای امام هدیه برده بود .امام ازش پرسید:ازاین گیلاس توی جبهه ،برای بچه های منم می بری؟گفت:بله ماشین الان توی باغه . سپردم از این ها بچینن وداخل ماسین بگذارن.
صبح جمعه هم میرم مهران .دادمی زنم:رزمنده گیلاس بخور ،لبخند بزن ،تانکو بزن ،بزن ،بزن ،خوب می زنی و…
امام (ره)خندیدوفرمود:بارک الله ،تو روحیه بچه های منی ،بابا بزرگ اونایی.
هرچه از این باغ جعبه جعبه برای رزمنده ها گیلاس وزردآلوبرمی داشتندکم نمی شد.بعد ازجنگ یک دفعه باغ شروع کرد به خشک شدن .
حاجی هم خیلی بهش رسیداماخشک شد.